از خونه اومدم خوابگاه و متوجه شدم هندزفریمو جا گذاشتم. در حال حاضر تجلی بی‌پناهی انسان معاصر هستم. مستقیم از خونه اومدم سالن مطالعه خوابگاه. فردا طبق معمول گزارش دارم. و امیدوارم جز آخرین گزارش‌ها باشه و بلاخره استاد اذن ورود به آزمایشگاه رو صادر کنه. روند کار کردن روی پروپوزال برام فرسایشی شده و حس می‌کنم باید تغییراتی ایجاد کنم که از این حالت در بیام. سه‌شنبه جلسه دفاع از عنوان پروپوزال دارم. اگه این جلسه رو رد کنم تازه موضوعم برای دفاع پروپوزال قطعی میشه. هووووف! حقیقتا هفت خوان رستمه. و بعد می‌رسیم به استپ وحشتناک دفاع پروپوزال. قلبم توی دهنمه و با اینکه چند ساعته توی سالن مطالعه نشستم عملا از استرس کاری نمی‌کنم و فقط ایمیل رفرش می‌کنم :/ هزار و یک کار عقب افتاده دارم. و تنها آرزوی فعلیم اینه که از دست هر دو تا استاد راهنمام، تَکرار می‌کنم هر دوتاشون! می‌تونستم پناه ببرم به یه همچین جایی. بی‌استرس، آروم و عمیق، رها، رها، رها.

+ پارسال این موقع‌ها ازتون می‌خواستم برای آزمون جامع برام دعا کنید. میشه لطفا بازم دعا کنید، فکر کنم با روند بعید الخروجی که من دارم هیچ وقت از شرم نجات پیدا نکنید :)

پروپوزال ,دفاع ,می‌کنم ,دفاع پروپوزال ,سالن مطالعه ,خونه اومدم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مدل مانتو krewhqi983 page دوربین مداربسته - دیدبان فراز اقدام پژوهی بلوک سبک پوکه ای جعبه سازان نـغـمـه دانـلـود | مرجع دانلود فیلم و سریال,بازی my graphy سواد آموزی وپرسش مهر در سال جهش تولید تولید